تبلیغات اینترنتی
سلامت روان چيست و چگونه حاصل مي‌ شود؟
روانشناسی،داستان،...
روانشناسی،داستان،...

سلامت روان چيست و چگونه حاصل مي‌ شود؟

روانشناسان مي ‌گويند؛ شادابي، نشاط، لذت بردن از زندگي و هدفمندي مستلزم داشتن شخصيت سالم است.

محققان دانشكده پزشكي جان هايكينز در آمريكا در اين باره خاطر نشان مي‌ كنند كه از طريق آشنايي با معيارهاي سلامت روان و تطابق آن با ويژگي‌ هاي شخصي، تعامل با ديگران و محيط اطراف مي ‌توانيم تا حدودي عوامل آسيب ‌زا به شخصيت سالم را شناسايي كرده و با اصلاح آن ها براي بهره‌ مندي از يك شخصيت سالم تلاش كنيم.

به اعتقاد روانشناسان؛ سلامت رواني و جسمي، نياز و خواسته ي همه انسان ها است و همه ي ما تلاش مي ‌كنيم كه براي برقراري ارتباطات سالم، شخصيت ‌هاي سالمي در زندگي انساني پيدا كنيم. اما آيا تا كنون به اين نكته فكر كرده ‌ايد كه از اين حيث چه فردي از شخصيت سالم بهره‌ مند است؟

بر اساس مقاله منتشر شده در مجله علمي نيچر، " گوردن آلپورت " يكي از نخستين روانشناساني بود كه توجه خود را به شخصيت سالم معطوف داشت.

از نظر آلپورت افراد سالم در سطح معقول و آگاه عمل مي‌ كنند، از قيد و بندهاي گذشته آزاد هستند و از نيروهايي كه آن ها را هدايت مي‌ كنند، كاملا آگاه هستند و مي ‌توانند بر آن ها چيره شوند.

راهنماي اشخاص بالغ، زمان حال، ‌هدف‌ ها و انتظارهايي است كه از آينده دارند. جنبه ي اساسي و ريشه ‌اي شخصيت انسان را مقاصد سنجيده و آگاهانه، اميدها و آرزوهاي وي تشكيل مي ‌دهند. اين اهداف در واقع انگيزه ي شخصيت سالم قرار مي‌ گيرند و بهترين راهنما براي فهم رفتار كنوني انسان هستند. وجود انسان در حقيقت بر داشتن هدف‌ هاي دراز مدت استوار است و اين فاكتور مهم، انسان را از حيوان، كودك را از سالمند و نيز در اكثر موارد، ‌شخصيت سالم را از بيمار متمايز مي‌ كند.

اين مقاله مي ‌افزايد: از ديدگاه آلپورت، ‌انسان‌ هاي سالم نياز مداومي به تنوع، ‌احساس و درگيري تازه دارند. كارهاي روزمره و عادي را كنار مي‌ گذارند و در جست و جوي تجربه‌ هاي تازه هستند. آن ها ماجراجو هستند و ‌خطر مي‌ كنند و چيزهاي تازه كشف مي ‌كنند. همه ي اين فعاليت‌ ها ايجاد تنش مي ‌كند و در هر صورت تنها از راه تجربه ‌ها و خطرهاي تنش زا است كه بشر مي ‌تواند احساس بالندگي كند.

از نظر آلپورت، گسترش مفهوم خود، ارتباط صميمانه خود با ديگران، امنيت عاطفي، ادارك واقع بينانه، مهارت ها و وظايف، عينيت بخشيدن به خود و فلسفه يگانه سازندگي، هفت معيار شخصيت سالم هستند.

ازسوي ديگر، " اريك فروم " يك روانشناس معروف و سرشناس ديگر معتقد است كه به سبب اهميت نيروهاي اجتماعي و فرهنگي براي درك يكايك اعضاي جامعه، بايد ساختار آن جامعه در گذشته و حال، تجزيه و تحليل شود؛ بنابراين شناسايي ماهيت جامعه، كليد درك شخصيت متغير انسان است.

شخصيت، خواه سالم و ناسالم به فرهنگ بستگي دارد. فرهنگ مانع يا حامي رشد و تكامل مثبت انسان است. فروم شخصيت انسان را بيشتر محصول فرهنگ مي‌ داند. از نظر وي سلامت روان بستگي به اين دارد كه جامعه تا چه اندازه نيازهاي اساسي افراد جامعه را برآورده مي ‌كند، نه اين كه فرد تا چه حد خود را با جامعه سازگار مي‌ سازد. در نتيجه سلامت روان بيش از آن كه امري فردي باشد، يك مساله اجتماعي است. جامعه ي ناسالم در بين اعضاي خود دشمني، بدگماني و بي ‌اعتمادي مي ‌آفريند و مانع از رشد كامل آن ها مي‌ شود. در مقابل جامعه ي سالم به اعضاي خود امكان مي ‌دهد كه به يكديگر عشق بورزند، بارور، كارآمد و خلاق باشند و قوه تعقل و عينيت خود را بارور و نيرومند سازند.

علاوه بر اين، روانشناسان شناخت گرا بر اين باور هستند كه شخص سالم، ‌رويدادهاي محيط را با استفاده از روش هايي تعبير و تفسير مي‌ كند كه به احساس خوب يا اميدواري مي ‌انجامند و او را قادر مي ‌سازند كه براي حل مسائل زندگي خود، مهارت هاي خاصي را به كار برد.

اما از سوي ديگر، آن چه نقطه نظر كارشناسان سازمان جهاني بهداشت است بدين مفهوم است كه ‌سلامتي نه فقط به فقدان بيماري و نقص عضو، بلكه به حالت رفاه كامل جسمي، رواني و اجتماعي اطلاق مي ‌شود. به اين ترتيب تعريف سلامت رواني به عنوان يكي از معيارهاي تعيين كننده ي سلامت عمومي شناخته مي ‌شود. فردي كه از سلامت رواني برخوردار است، ضمن احساس راحتي و آسايش قادر است در اجتماع به راحتي و بدون اشكال به فعاليت بپردازد و ويژگي‌ هاي شخصي وي در آن اجتماع، ‌موجب خشنودي و رضايت است. بر همين اساس سلامت رواني و بدني لازم و ملزوم يكديگر هستند.

متخصصان علوم تغذيه و پژوهشگران تناسب جسمي، بين سلامت روان و بدن با كيفيت تغذيه و ميزان تحريك جسمي، ‌ارتباط معناداري را دريافته ‌اند.

مطالعات زيستي ـ شيميايي مغز انسان نشان مي ‌دهد كه سلامت روان و ذهن، احتمالا به منظم و متعادل بودن فعاليت هاي الكتروشيميايي سلول هاي مغزي و دستگاه هاي عصبي بستگي دارد. البته بايد گفت به سختي مي ‌توان كسي را يافت كه هميشه متعادل، منطقي و آگاه به اعمال خود باشد. هر فرد در دوره‌ هايي از زندگي خود داراي ويژگي هايي از قبيل شيدايي، افسردگي، اجتماعي بودن، بيگانگي، ‌جست و خيز و انفعالي بودن است، بنابراين به شكلي رفتارهاي غيرمنطقي را تجربه مي‌ كند.

تفاوت رفتارهاي عادي و غيرعادي يك امر درجه بندي شده است. بنابراين براي دسترسي به سلامت رواني بايد بپذيريم كه در رفتار خود، آزادي انتخاب داريم و اين آزادي را به كار ببريم و بدانيم كه مسووليت انتخاب نيز با خودمان است. پس سلامت و عدم سلامت رواني به مقدار زيادي ناشي از تجارب موفق و ناموفق در دوران تحصيلي و واكنش هاي معلمان و والدين نسبت به اين تجارب است.

زماني كه شخصيت كودك شكل نگرفته، سال هاي نخست زندگي تحصيلي خود را آغاز مي ‌كند، ‌در مسير رشد و بالندگي قرار مي ‌گيرد و در طول بهترين سال هاي عمر خود ‌با عوامل مختلف موثر بر تحول شناختي، عاطفي و اجتماعي به كنش متقابل مي ‌پردازد كه نتيجه‌ اش همان چيزي است كه به صورت يك نوجوان و جوان به جامعه تحويل داده مي ‌شود. حال چنان چه اين فرد به ويژگي‌ ها و خصايص شخصيت سالم آشنا و در جهت كسب آن ها تلاش كند، زندگي‌ سرشار از اميد، شادي، ‌آرامش و همراه با موفقيت خواهد داشت.


موضوعات
پيوندها